مانی خوشبین میلیاردر خودساخته ایرانی!

شعار مانی خوشبین هرگز رها نکن است و به انگلیسی Never Give up!

در قسمت بیوگرافی اینستاگرام مانی خوشبین با این آی دی mannykhoshbin نوشته شده است : همسر ٬ پدر ٬ نویسنده ٬ کارآفرین و مربی انگیزه دهنده .

و در ادامه نوشته است : « من در رویای آمریکایی زندگی می کنم » ( عبارت رویای آمریکایی یه جمله متداول در کشور امریکاست که بین مردم متداول است و خبر از یک عزم همگانی از ساختن کشوری آرمانی برای خود و هموطنانشان است )

مانی خوشبین یه فرد ایرانی الاصل و موفق است و یک کتاب هم به رشته تحریر آورده است .

اگر بخواهیم واقع بین باشیم کتاب او چیز جدیدی برای گفتن ندارد و کپی دست دومی از کتاب های موفقیت سایر اساتید موفقیت جهان است.

خود او زندگی اش را اینگونه تعریف می کند ۱۳ – ۱۴ ساله بودم که به دلیل تغییر حکومت در ایران پدرم تصمیم گرفتم به آمریکا مهاجرت کنیم.

تا مدتی در خودرو زندگی می کردیم ( منظورش اون ون هایی که شبیه خانه است و در امریکا زیاد هستش)

یک هفته بیشتر نتوانستم به مدرسه بروم و مدرسه را به دلیل پول نداشتن رها کردم چون باید کار می کردم

به شغل هایی نظیر فروختن جعبه های شکلات و … روی آوردم

به یه نفر اعتماد کردم و او تمام پس انداز جوانی ام را ازم کلاهبرداری کرد.

مشاور املاک شدم و در این کار موفق بودم و توانستم حدود ۱۰۰ میلیون دلار سرمایه بیندوزم

ارزش خودروهایم حدود ۱۰- ۱۲ میلیون دلار است.

در زیر بخشی از زندگی نامه مانی خوشبین را از سایت او را با مترجم گوگل ترجمه کرده ایم :

After Arriving in the United Stated at age 14, Manny Khoshbin started selling used goods at the swap meet on the weekends while attending High School. At age 16 started his first real job at Kmart in city of Santa Ana with a wage of $3.15 per hour as a labor clerk mopping and collecting shopping carts in the parking lot.

زمانی که به آمریکا مهاجرت میکنند مانی خوشبین ۱۴ ساله بود. او وقتی در دبیرستان مشغول

تحصیل بود در

…

در شانزده سالگی اولین شغل واقعیش رو شروع کرد در کمارت در شهر سانتا آنا با حقویق ۳.۱۵ دلار در ساعت او به عنوان یک معامله گر ؛مپینگ؛ و جمع کردن کارت های فروشگاه در پارکینگ.

Manny was later promoted to employee of the month 4 times and

eventually as Sporting Goods Assistant Manager after just one year.

مانی بعدا موفق شد که چهار بار ارتقا جایگاه پیدا کند.

در نهایت به عنوان یک دستیار مدیر انتخاب شد بعد از فقط یک سال .

Manny wanted more than just a salary so he started looking for other job opportunities and found a multi-level marketing firm selling bags of Nuts and candies door-to-door. Manny applied for the job and in his first 2 months he become the highest revenue salesman in the company.

مانی بیشتر از فقط یک حقوق میخواست پس او شروع کرد به گشتن دنبال موقعیت ها شغلی دیگر و یک شغل بازاریابی برای کیف های پر از بادام زمینی و آبنبات پیدا کرد که باید به صورت حضوری در به درب مراجعه می کرد  و بازاریابی را انجام میداد. مانی در این شغل پذیرفته شد و در دوماه اول کارش او به پرفروش ترین فروشنده شرکت تبدیل شد.

one day shopping at Price Club (now Costco) with his father, Manny saw that all the goods he selling were sold in bulk and quickly did the math to realize that the cost per bag would be a fraction of what his employer is charging him. He went on started his own business at age 18 while in his last year of High School. He leased a small office, purchased a full pallet of the mixed dried fruits and nuts from Price Club, purchased polyester bags, purchased a scale, purchased a sealer and for labels he used his dads computer. he was officially in business ! 

مانی یک روز در فروشگاه پرایس با پدرش بود که دید تمام کالاهایی که او به فروش می رساند، به صورت عمده فروش میره به سرعت در ذهنش محاسبه کرد که میزان سودی که صاحبکارش از فروش این کیسه ها میکنه بسیار بیشتر است از درصدی که به عنوان بسته بندی به مانی میده.

او رفت و شروع کرد اولین شغل شخصی اش را در سن ۱۸ سالگی در آخرین سال دبیرستان. او یک دفتر کوچک را اجاره کرد، یک پالت کامل از میوه های خشک و آجیل از پرایس خرید، کیسه خرید، ترازو خرید، یک دستگاه بارکد زن و قیمت زن هم خرید تا با کامپیوتر پدرش قیمت ها را بر روی بسته ها بچسباند. او رسما کسب و کارش را ایجاد کرده بود.!

٬

Manny sold mainly to auto retail/service centers and he did great – until he realized (by notice form health department) he needed to have a approved facility for packaging food products. He was forced to shutdown due to cost of upgrades to satisfy health codes.

مانی به مراکز خرده فروشی / خدماتی به طور عمده جنس می فروخت و او بسیار عالی عمل کرد – تا که یک روز (فرم اخطار از وزارت بهداشت دریافت کرد) او نیاز به ایجاد یک تأسیسات تایید شده برای بسته بندی محصولات غذایی داشت. او مجبور شد که کارش را تعطیل کند چون هزینه های ایجاد اون تاسیسات رو نمی تونست فراهم کنه.

He was very disappointed to be forced to close down his business, but the manager of one of the stores he sold nuts to, was Winston tire shop liked him so much that he was hired and worked as assistant manager for a year. But as an entrepreneur at heart, he knew that this was only a stepping stone until he found his next venture.

او بسیار ناامید شد که مجبور به بستن کسب و کار خود شده بود، اما مدیر یکی از فروشگاه هایی که او به فروش می رساند، فروشگاه تایر وینستون او را بسیار دوست داشت و او را استخدام و به عنوان دستیار مدیر برای یک سال کار می کرد. اما در قلب خود یک کارآفرین بود، او می دانست که این تنها یک مرحله از کسب و کارش است تا زمانی که سرمایه گذاری بعدی خود را پیدا کند.

In 1991 at age 20 he was approached by his dads friend, a broker, about purchasing a Mobile gas station. He was told he could purchase one with just 10% down and so he jumped at the opportunity investing all his savings and became a Mobile Dealer passing all the requirement and got his Smog License for service shop. well, it turned out that the loan company was a fraud and Manny lost his entire savings!

در سال ۱۹۹۱ در سن ۲۰ سالگی او با دوست پدرش که یک کارگزار بود ، در مورد خرید یک ایستگاه گاز Mobile تماس گرفت. او گفته بود که می تواند تنها ۱۰٪ تخفیف بدهد و مانی پرید و فرصت سرمایه گذاری را گرفت و تبدیل شد به یک فروشنده موبایل که تمام نیازهایش را برآورده میکرد. او همچنین گواهی های لازم برای این شغل را هم دریافت کرد. خب، معلوم شد که شرکت لیزینگ کلاهبرداری کرده است و مانی تمام پس اندازش را از دست داد!

With no money and no job, in 1992 Manny obtained his real estate license and started working for a mortgage company as a loan officer. After 6 months, he started a realty and mortgage company of his own so that he could invest in distressed and bank-owned properties. The rest was history.

بدون پول و هیچ شغل، در سال ۱۹۹۲ منی مجوز املاک خود را به دست آورد و برای یک شرکت وام مسکن به عنوان کارشناس وام مشغول به کار شد.

پس از ۶ ماه، او شرکت شخصی حقوقی و وام مسکن خود را ایجاد کرد تا بتواند در املاک مشکل حقوقی دار و املاکی که بانک تصرف کرده سرمایه گذاری کند. بقیه تاریخ بود

During the early years Manny had been faced with many challenges, such as a language barrier, being criticized for being middle eastern, etc., but it never stopped him. Instead, it made him work even harder.

در طول سالهای اولیه، مانی با چالش های بسیاری مواجه بود، مانع زبان، اینکه اهل خاورمیانه است، اما هرگز او متوقف نشد. در عوض، او پشتکارش را بیشتر کرد..

Today Manny Khoshbin is guiding several companies in all aspects of the business. He is personally involved in all acquisitions, dispositions, other material transactions, and maintains a hands on management of The Khoshbin Company, which has a commercial real estate portfolio in excess of 2,200,000 Sq. ft. in 6 USA states.

امروز مانی خوشبنی چندین شرکت را دربسیاری از زمینه های کسب و کار هدایت می کند. او شخصا بر تمام پروسه های شرکت خوشبین نظارت دارد ٬خرید ها، اختیارات، معاملات .

شرکت خوشبین بیش از دومیلیون و دویست هزار فیت مربع ملک در ۶ ایالت امریکا داره.

Although his main trade of business is real estate and he sees that as his backbone, he has ventured off into other business trades. As an entrepreneur, he loves to challenge himself and maintains a dream of having a vast enterprise expanding across many businesses.

Manny resides in Newport Coast with his wife, model and actress. Leyla Milani and their daughter, Priscilla Khoshbin, as well as their dogs, Lupe and Coco.

اگرچه تجارت اصلی خود در کسب و کار املاک و مستغلات است و او می بیند که به عنوان ستون فقرات خود، او را به معاملات دیگر کسب و کار جلب کرده است. به عنوان یک کارآفرین، او دوست دارد خود را به چالش بکشد و یک رویا داشته باشد که یک شرکت وسیع را در میان بسیاری از کسب و کارها گسترش دهد.

مانی در ساحل نیوپورت با همسر، مدل و بازیگر خود زندگی می کند. لیلا میلانی و دخترشان، پریسیل خوشبین، و همچنین سگ های خود، لوپ و کوکو..

_{نکته جالب در اینستاگرامش، نوشتن جمله Never Give Up در بالای صفحه اش میباشد.
معنی این جمله “هرگز تسلیم نشو” نشان از پشتکار و سماجت ایشان در کسب و کار شخصیِ اوست.
مانی از موقعیت خود در اینستاگرامش در جهت بهبود موقعیت کاری خود استفاده زیادی میکند.}

_{بیوگرافی}

_{مانی خوشبین در سن ۱۴ سالگی، ضمن تحصیل، در تعطیلات آخر هفته ها، کالاهای دست دوم می فروخت.
مانی از همان ابتدا سنت به سنت درآمدش را پس انداز میکرد.
مانی خوشبین در سن ۱۶ سالگی، اولین شغل واقعی اش را در شرکت کی مارت (Kmart) در شهر سانتا آنا (Santa Ana)، بدست آورد.
وی بابت جمع آوری چرخدستی خرید مشتریان در پارکینگ مبلغ ۱۵/۳ دلار به ازای یک ساعت دستمزد میگرفت.
مانی خوشبین در طی یک سال ۴ مرتبه به عنوان کارمند نمونه انتخاب شد.
وی در همان سال به عنوان دستیار معاون فروش،و سپس به عنوان معاون ترفیع یافت.}

_{مانی خوشبین از همان ابتدا بلند پرواز بود.
او چیزی بیشتر از مواجب کارمندی میخواست.
او به عنوان بازاریاب در یک شرکت فروش آجیل و آبنبات مشغول به کار شد.
مانی خوشبین با فروش خانه به خانه کیسه های آجیل و آبنبات در ۲ ماه اول کارش به عنوان بازاریاب پرفروش انتخاب شد.}

_{ماشینهای فوق لوکس و گرانقیمت مانی با ارزش بالاتر از ۱۰۰ میلیارد تومان به واحد پول ما شامل موارد زیر هستند:}

_{۱- سالین Saleen مدل F7 به رنگ قرمز}

_{۲- مرسدس بنز SLR مدل ۷۲۲S به رنگ نقره ای}

_{۳- بوگاتی ویرون Bugatti Veyron به رنگ آبی آسمانی}

_{۴- رولز رویز به رنگ سفید که از این خودرو برای فعالیتهای روزانه مانی خوشبین استفاده میشود.}

_{۵- پورشه ۹۱۸ اسپایدر Porsche 918 Spider به رنگ سفید}

_{۶- مک لارن McLaren مدل P1 به رنگ سفید}  

_{۷- بوگاتی منصوری Bugatti Mansory به رنگ مشکی}

_{۸- پورشه GT3 RS به رنگ قرمز}

_{۹- پورشه مدل Carrere GT به رنگ زرد: در بین تمام ماشینهای مانی خوشبین فقط همین مدل دنده ای می باشد.}

_{۱۰- مرسدس بنز SLR Roadster به رنگ سفید}

منبع : سایت مانی خوشبین